چرخش ها و نرمش های دولت دهم
دولتهاي
جمهوري اسلامي ايران در طول تاريخ انقلاب شکوهمند انساني که متکي به آرمان
هاي امام راحل ، ايثار شهدا و ايثارگران اسلامي و تبعيت از ولايت مترقي
فقيه بوده منشاء خدمتهاي فراواني بوده اند، گرچه برخي از اين دولتها از
تفکرهاي غربي بهره جسته و از معيارهاي اصيل اسلامي در بزنگاههاي سياسي
عدول نمودهاند، اما نگاه ولايت همواره تقويت و هدايت اين دولت ها بوده
است و در هنگام ايجاد لغزش يا برون رفت از هنجارهاي انقلاب اسلامي، با
عتاب و خطاب گوهر و دردانه و عصاره انقلاب اسلامي يعني ولايت و رهبري
مواجه گرديده اند و يا در هنگام هجمه به دولت، حامي، محبت محور و روشن بين
آن بوده که به صواب و ثواب حکم فرموده. ولايت و امامت جامعه بوده است.
در
طول انقلاب دولت هاي باسلايق سياسي و با رويکردهاي توسعه و سازندگي،
اصلاحات و اصلاح طلبي و اصول و اصولگرايي فعاليت داشته اند، گرچه دولتهاي
ابتدا انقلاب اسلامي خصوصاً دولتهاي که رهبري معظم انقلاب در رأس آن بوده
با عارضه جنگ و دفاع مقدس همراه و حقيقتاً دولتهاي که رهبري معظم انقلاب
در رأس آن بوده علي رغم گرايش عميق سياسي نخست وزير و اعضاي دولت به سمت و
سوي خلاف روش و منش رئيس دولت، اما با حراست امام راحل عظيم الشأن و
بيداري و بيدار دلي وي شعارهاي اصيل نظام مورد توجه و امعان نظر بوده است
و هيچگاه از اصول عدول نشد و رهبري معظم در آن برهه هم علي رغم فشارها
همواره مدافع اصول و ارزش ها بود. از ميان دولت هاي ماضي دولت آقاي دکتر
احمدي نژاد، با پيشينيه سياسي تعريف شده در احياء اصولگرايي در گفتمان
سياسي اشتهار ويژه اي داشته، و به عنوان دولت اصولگرا در عرف سياسي شناخته
شده است اما اين به آن معني نيست که دولت يکپارچه و متحد و متعهد به
اصولگرايي حرکت کرده باشد اين چند پارچگي در دومين دوره رياست جمهوري آقاي
دکتر احمدي نژاد ملموس تر و قابل لمس تر است.
حذف
برخي از وزرا و معاونين، حذف ثانويه برخي از وزرا بعلت ادغام، و تحولات در
استانهاي کشور نشان از يک چرخش معنادار، يا نرمش هدفمند،دارد تا جايي که
در دل دولت نيروهايي که کنار گذاشته شده بعدها و در مواقف سياسي و فکري
نشان دادند خميرمايه شاکله سياسي آنان اصولگرايي اصيل بوده و هست.
دولت
دکتر احمدي نژاد، در دومين دوره دچار مشکلات خاصي گرديد که کاتاليزور حرکت
بسوي يک ترکيب جديد و به نوعي به يک لجاجت سياسي دامن کشان خود را کشاند
که به شرح ذيل خلاصه ميشود:
۱- حمله نامتعارف معدودي از اصولگرايان
مجلس به دولت بصورتي که از حد و حدود بازيهاي متعارف سياسي و انتقاد گذشت
و به مرزهاي نزديک شد که بوي عداوت شخصي بخود گرفت و منطبق به منطق و بازي
معقول سياسي نبود و پرشماري آرا اين افراد در تهران نتيجه اي ايجاد
اپوزيسيوني بود که در دل جريان اصولگرايي صورت پذيرفت و بنام مخالفت با
دولت اين معني را افاده نمود.
۲-
عزل يکباره وزير امور خارجه و وزير اطلاعات و برخي وزرا از عرف و شکل يک
حرکت درون دولتي از شأن دولت اصولگرا خارج شد و به عقيده برخي از ناظران
در شأن دولت نبود و علت موجبه رنجش عميق اصولگرايان از حدوث چنين حادثه اي
شد.
۳-
شکل و شاکله برخي نيروهاي دولت و ادعاهاي مختلف و عملکرد خاص آنان موجب
شکل گيري سياسي جرياني بعنوان جريان انحرافي شد که وقت مفيد دولت را دچار
چالش هايي نمود که هزينه فراواني براي دولت داشت که از حوصله اين بحث خارج
است و تحليل جداگانه اي مي طلبد.
۴-
سعه صدر دولت اصولگرا در چنين مواقعي به تحليل و تعليل و افت و شکست
آستانه تحمل رسيد و موجب رفتارهايي گرديد که دولت را در معرض آسيب هاي
مختلف قرار داد.
۵- فشارهاي تبليغي و سياسي عليه دولت از درون و خارج
از کشور موجب شکل گيري شاکله جديدي از دولت در کشور و استان ها گرديد که
حاصله جامع اصولگرايي نبود و نيروهايي غيراصولگرا با حداکثر ظرفيت به نفوذ
يارگيري پرداختند و در سايه چنين فضايي بسياري از نيروهاي اصولگرا و آرمان
خواه دچار حذف شدند و دلائل و ريز افزارهاي ديگري که باعث گرديد که ادعا
ائتلاف را دولت دوم احمدي نژاد ثابت مي کند بشرح ذيل است:
به کارگيري نيروهاي فاقد پيشينه اصولگرايي به عنوان استاندار.
ترکيب دولت به سمت ائتلاف کاملاً مشخص و از جايگزيني برخي وزيران و معاونين کاملاً هويداست
در برخي از استان ها اين رويکرد ترکيب مديريتي استان ها قابل حس و درک است.
ـ
حذف نيروهاي اصولگرا دراستان ها از چرخه دولت حتي مبلغان و رؤساي ستادهاي
تبليغي آقاي احمدي نژاد که همواره همراه دولت بوده اند گرديد .(که قابل
انکار نيست و تاييد کننده نظريه است.)
با مطالب پيش گفته دولت آقاي
احمدي نژاد در دور دوم نانوشته به يک دولت ائتلافي و ترکيبي از (دولتهاي)
و شخصيت هاي تأثيرگذار دولتهاي گذشته تبديل و در استانها نيز بنا به
تعريف سياسي و مواضع استانداران استان اين وضعيت حکايت دارد و يارگيري
اعضاي مؤثر تفکرات ايام ماضي در شکلگيري دولتي جديد با اسکلت و بنام
اصولگرايي ولي داراي پوست و گوشت و استخوان و ديدي متفاوت از ديدگاه هاي
سياسي مبدل و عملاً گسترش يافت و رؤساي برخي از استان ها با نزديک شدن به
جريانهاي همسو در دولت پايگاههاي خود را عميقاً تحکيم نمودند در نتيجه
شمايل دولت در استان ها حاصل به شرح ذيل است:
ـ
حذف نيروهاي اصيل ، خدوم ، توانمند اصولگرايي از چرخه حاکميت دولتي که
فراتر از نيروهاي نام و نشان دار اصولگرا به اعضاي ستادهاي تبليغاتي دکتر
احمدي نژاد رسيد و اين نيروها هم از چرخه حذف بي نصيب نماندند.
ـ
فرصت سازي براي نيروهاي اصلاحاتي دولت توسعه چنان فراهم شد که جريان (
نواصولگرايي) که شاخصه آن استفاده ابزاري از اين منش و روش بود توسط
نيروهاي خفته اصلاح طلب و دولت توسعه آغاز و استحکام يافت تا جايي که
صاحبان اصلي اصولگرايي حذف هدفمند شدند.
ـ نيروهاي حاکميتي
غيراصولگرا بدنبال تغييرات درکابينه ، با توسل و تمسک به عناصرموثر و صد
البته داراي تفکرات خاص که از دولت هاي گذشته در دولت اصولگرا جاخوش کرده
بودند به استحکام مواضع خود پرداختند و با امکانات وسيع به حذف مخالفان
خود از چرخه دولت اقدام نموده است. و بدلايل طيف بندي ها و حمايت هاي معني
دار عملاً کسي نتوانست به داد اصولگرايان برسد.
ـ نيروهاي
استاني(نواصولگرا) در برخي از استان ها که موجب عدول از اصولگرايي را
فراهم کرده بودند با زيرچتر رفتن جريان انحرافي و جريان هاي ديگر دولت
عملاً ميدان دار در استانهاي کشور و ائتلاف در دولت نيز به شکلي ديگر در
استان ها تکرار شد.
و علي النهايه در اين ترکيب و بازي جديد سياسي که
کم کم از حوزه اصولگرايي فاصله خاصي در برخي از مواضع گرفت دولتي ائتلافي
البته بدون حضور اصولگرايان با نام و نشان در برخي از استانهاي کشور شکل
رفت و ادامه يافت و نتيجه حاصل شده :
الف ـ با موضع گيري اصولگرايان
عليه اين جريان خاص و حمايت افسارگسيخته از اين نيروها توسط برخي مقامات
ارشد استاني نمايندگان حامي دولت به ريزش صد درصدي دچار شدند و صد البته
برخي اصولگرايان هم در اين چرخه به حذف اجباري تن دادند وتلاش پيداو پنهان
برخي مسئولين دولت در ابقاء نمايندگان قبلي مثمر واقع نشد و اين مهم نشان
داد که اصولگرايان داراي ريشه قوي در حوزه مردم بوده و توان مردمي آنان
فراتر از تصورات ( نو اصولگرايان) است که ريشه ( اصولگرايي) آنان نه
عقيدتي و آرماني بلکه در راستاي ( حفظ منافع فردي و حفظ موقعيت فعلي) بوده
است ، يقيناً در دولت بعدي شاهد خواهيم بود چه تعداد از اين دست نيروها که
عامل جدي حذف اصولگرايان بوده عملاً و علناً در خدمت دولت آقاي احمدي نژاد
و آرمان هاي آن نبوده اند و نيستند.
ب ـ موقعيت دولت آقاي احمدي نژاد
در مجلس فعلي نمي تواند به قدرت مجلس قبلي باشد گرچه نيروهايي مجلس قبلي
در مواردي موجب گرايشات فعلي دولت ائتلافي به سمت دولتي فراهم نمودند.
پ
ـ عدم خلوص اصولگرايي و همراهي و هم آرايي نيروهاي درون دولت ائتلافي آقاي
دکتر احمدي نژاد، چه بسا موجباتي را فراهم آورد که برخي از نابساماني ها
در کشور را موجب شود، و در استان هاي کشور اين نقيصه جدي با وجود و
نيروهاي بي اعتقاد به دولت بيشتر خودنمايي کند.
ج ـ عدم رضايت
اصولگرايان اصيل از عملکرد دولت و ابرام سياسي و گاه لجاجت معني دار بر سر
ابقاء برخي مديران اصلاحاتي باعث قطع ارتباط بدنه اصولگرايي و شاخصهاي آن
با دولت و گله مندي و نقد آنان گرديده و اين اعتقاد بوجود آمده نيروهاي
تأثيرگذار غير اصولگرا بر دولت تأثيرشان از اصولگرايان بيشتر و دولت اراده
سياسي اش تحت تأثير است بگذريم علي رغم مطالب و نقدها دولت آقاي احمدي
نژاد علي رغم نقد و نظرهاي فرق گام هاي بزرگي در عرصه نظام برداشته که اگر
با مشي اصولگرايي اين گامها ، همگام مي شد قوت و قدرت و درجه تأثير آن
قطعاً بيشتر مي شد.
۱- برقراري يارانه ها در اوج تحميل تحريم ها
۲-
مقابله با تحريم ها گرچه در مواضعي و مشکلاتي که وجود دارد، که با تاسي از
تدابير مقام معظم رهبري ( مدظله العالي) و ايجاد رويه و اقتصاد مقاومتي مي
توانست مشکلات کم رنگ تر يا به فرصت تبديل کند.
۳- شکوفايي علمي خصوصاً در حوزه انرژي هسته اي
۴- عزت بخشي به نظام و دولت و مردم در مذاکرات هستهاي
۵- مسکن مهر علي رغم فراز و فرودها و برخي نابساماني هايي که در استان هاي تحت تأثير اصلاح طلبان بوده اين نارسايي ملموس تر است.
در
پايان بايد اذعان نمود، در دولت دوم آقاي احمدي نژاد به سمت يک ائتلاف
گسترده پيشرفت و در استان هاي کشور تا حدي که بر آن متصور است نيروهاي
اصولگرا حذف شدند و نيروهايي همسو و داراي سوابق محرز غير اصولگرايي
برچرخه مديريت استوار ماندند، و آسيب فرواني به نيروهاي مومن و مظلوم
اصولگرا وارد گرديد.
اما با همه اين تفاسير، نمي توان خدمات دولت
آقاي احمدي نژاد را حداقل در دور اول مديريت در احياء اصولگرايي که هشت
سال لگدکوب اصلاحات شده بود ناديده گرفت و بهار اصولگرايي را در چهار سال
اول قرب نهاد.
آنچه مهم تر مي نمايد قامت اصولگرايان اصيل علي رغم
بيمهري ها، لجاجت هاي سياسي با آنان و حذف از چرخه دولت قامتي برافراشته
در دفاع از آرمان هاي نظام اسلامي بوده و حتماً و قطعاً زحمات دولتمردان
ولايتمدار وصادق وصالح در نگاه مردم محفوظ و در نزد خدا محفوظ تر، و
اصولگرايان واقعي که بدنبال مطامع، معاملات معمول سياسي نيستند خود را
تابع بي چون و چراي ولايت و رهبري دانسته و چرخشها و نرمش هاي دولت را
لامحاله براي خود آزموني مي دانند که منبعد با دقت بيشتر قدم بردارند، صد
البته دولت هم بايد از فرصت طلبان، تشنگان قدرت و منفعت طلبان در هر لباس
برائت جويد، که موجب هدم اعتقاد مردم و بدنه نيروهاي مومن نگردد،
اصولگرايان اصيل گوش بفرمان ولايت، و در مسير ارتقاء حاکميت ولايي پيش
رفته و هيچ ترديدي وجود ندارد که نيروهايي که خلوص آن ها در بوته نقد کشور
آزموده مي شود در صورت ناخالصي و منفعت طلبي و رانت پژوهي و ويژه خواري ،
برخوان خون شهيدان ، به مافات آن مبتلا خواهند شد.
در پايان اين
تحليل با احترام به کليه سلائق سياسي اين جمله را بايد تذکر داد که
دولتهاي گذشته خصوصاً دولت اصلاحات از يک سو به حذف مخالفين خود و از
سوي ديگر به کشت وسيع نيرو در بدنه نظام پرداخت که بسياري از مافات را که
شاهديم نتيجه تصميمات آن نگاه سياسي است.