بسم الله الحمن الرحيم

به روايت بزرگان، مورخين و محققين، انقلاب ايران يك انقلاب ديني، اجتماعي و فرهنگي بوده و از فرهنگ به عنوان ركن اصلي انقلاب نام مي برند، زيرا فرهنگ در تمام اجزاي جامعه رسوخ كرده و پس از انقلاب از بحث برانگيزترين موضوعات بوده و هست.


مباحث فرهنگي همواره طيف وسيعي از مخاطبين را به خود مشغول داشته و طرح موضوعاتي مانند انقلاب فرهنگي در دانشگاهها و يا تشكيل شوراي انقلاب فرهنگي به عنوان عالي ترين مرجع تصميم گيري در حوزه فرهنگ اين اهميت را بيشتر مشخص مي كند.

اگر نگاهي به تشكيلات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي(وزارت فرهنگ و هنر سابق) در بعد از انقلاب بيندازيم مي بينيم كه مباحث مطرح شده توسط وزرا و مديرانش در جامعه بازتاب وسيعي يافته و يك وزير يا معاون وزير ارشاد با عملكرد و يا حتي اظهارنظر در خصوص مطلب خاصي موج مثبت و يا منفي در جامعه ايجاد كرده و با يك حركت اشتباه طوفانهاي سهمگيني را به سوي اهالي فرهنگ و هنر گسيل داشته است.

در سطح پايين تر از وزارت نيز ادارات كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استانها به تبعيت از وزارت متبوع تاثيرات زيادي از عملكرد مديران خود پذيرفته و حوزه فرهنگي استان با نصب مديران قوي دستخوش تغييرات مفيد و ارتقاي سطح فرهنگ و عناصر فرهنگي و هنري جامعه شده و با انتصاب مديران ضعيف نيز ناملايمات و تنشهاي زيادي ايجاد شده است، زيرا مديران كل استانها نقش بسزايي را در هدايت عناصر فرهنگي در استان داشته كه عدم دقت در انتصاب و بكار گيري مديران نالايق و ناكارآمد ضربات زيادي را به فرهنگ و هنر بعضي استانها زده و بلعكس آن باعث رشد فزاينده شاخصهاي و معولفه هاي فرهنگي آن استان شده است.

 همه باور داريم كه هنرمندان و اهالي فرهنگ افرادي نجيب و با احساس بوده و معمولاً در استانها اهل فرهنگ با انتصاب شايسته يك مدير فرهنگي و آشنا و مسلط به كار به ميدان آمده و به ارتقاي سطح فرهنگي استان خود كمك كرده اند و اگر مديري تحميلي و بدون صبغه فرهنگي نصب شده چون هنرمندان از جنجال و آلت دست شدن افراد دوري مي كنند منزوي شده و گوشه عزلت را برمي گزينند كه اينكار اولين ضربه جبران ناپذيررا به بدنه فرهنگي آن استانها وارد مي كند.

بر اساس بررسي هاي بعمل آمده بيشترين ضربه به فضاي فرهنگي استانها در اثر نصب مديران ناكارآمد و سياسي در ادارات كل ارشاد زده شده، زيرا متوليان سياسي كار و يا سياسي باز در وزارتخانه معمولاً فضاي ستادي و تهران برايشان مهم بوده و كاري به مديريت در استانها ندارند و بدون اينكه به شايستگي مديران منصوب خود دقت كنند به خاطر سفارش فلان نماينده مجلس و يا فلان شخص سياسي افرادي را به عنوان مديركل فرهنگ و ارشاد در اسانها نصب كرده اند كه شايد براي پست ديگري شايسته باشند اما با فرهنگ و هنر بيگانه بوده و درك درستي از فرهنگ، هنر، هنرمند و شخص فرهيخته فرهنگي ندارند.

اگر نگاهي به كارنامه اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان كرمانشاه بيندازيم متوجه مي شويم كه فعاليتهاي اداره كل اين استان دوران فراز و فرود زيادي داشته و بهترين دوره شكوفايي فرهنگ و هنر غني اين استان دوره اي بوده كه مديراني از جنس فرهنگ و هنر و يا بدنه اداره ارشاد سكان هدايت آنرا به دست گرفته و بدترين دوران براي جامعه فرهگي استان در دوران مديران ناكارآمد سياسي و دوراز وجه فرهنگي رقم خورده است.

برعكس تصوري كه بيشتر افراد خارج از حوزه فرهنگ در خصوص اداره كل فرهنگ وارشاد اسلامي استانها دارند و كار آنرا صرفاً ستادي تصور كرده و اطلاعات فني را براي مديران ارشاد لازم ندانسته و يا وظايف اين اداره كل را فقط دادن مجوز فعاليتهاي هنري و فرهنگي مي دانند؛ بايد گفت كه اداره كل فرهنگ و ارشاد تنها ستادي نبوده بلكه صفي و ستادي است و مدير آن بايد اطلاعات فني داشته باشد؛ از طرف ديگر ارشاد استانها وظايف بسيار زيادي را نيز به عهده دارند و علي رغم وجود ادارت فرهنگي متعدد تنها متولي رسمي دولت در كل فضاي فرهنگي و هنري استان فقط اداره ارشاد بوده و بنابراين بايد تمام بدنه آن از كارمند و كارشناس گرفته تا مديران و معاونين از جنس فرهنگ و هنر باشند تا بتوانند خدمت شاياني را به مخاطبين خاص خود كه اكثراً از افراد فرهيخته و سرآمد جامعه هستند ارائه دهند.

حال اگر مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي استاني كه هيچ آشنايي صفي و ستادي با اين اداره كل ندارد سكان هدايت فرهنگ و هنر استان را به دست گيرد چه اتفاقي مي افتد؟؟ فرض كنيد اين مدير در طول عمرش به اندازه انگشتان يك دست هم گذرش به ساختمان اداره ارشاد نيفتاده و كوچكترين صبغه فرهنگي و هنري ندارد، مديريت و كار اجرايي نكرده و مثلاً چند سالي تدريس و يا چندصباحي را به سخنراني و وعظ گذرانده و هيچ ساختار اداري را نمي شناسد؛ در طول عمرش پايش به سينما باز نشده، تئاتر را هنر مسخره بازي، خسته كننده و غير ضروري دانسته و ازدلقك بازي درميان پرده هاي مراسم جشنها غش و ريسه مي رود، موسيقي را تماماً حرام و شعر را نيز نه مي فهمد و نه حوصله خواندنش را دارد؛ نقاشي و مجسمه سازي را جزء امور قبيحه دانسته و در عمرش غير از كتابهاي درسي چيزي را مطالعه نكرده و بزرگترين رماني كه خوانده كتابهاي عاشقانه مرحومه فهيمه رحيمي است؛ با ادبيات ايران و جهان هيچ آشنايي نداشته و فرق بين ناشر و چاپخانه را نمي داند؛ تبليغات و ارتباطات را فقط بنر زدن و پارچه نوشته نصب كردن مي داند؛ نه باكار طاقت فرساي روزنامه نگاري و صنعت چاپ آشناست و نه حتي قدرت تميز و تشخيص فيلم هنري از فيلمفارسي و سينماي سرگرمي را دارد، شايد اگر از وي بپرسي بزرگترين هنرمند سينماي جهان كيست؟ بگويد سيلوستر استالونه و يا آرنولد؟؟؟؟ يا بهترين فيلم سينماي هنري ايران چيست بگويد اخرجي ها؟

حال اگر مديري با شرايط فوق الذكر به عنوان مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي يك استان منصوب شود فكر مي كنيد اين شخص مي تواند حوزه فرهنگ استان را مديريت كند؟؟؟ آيا اين مدير قادر به جوابگويي به انتظارات مخاطبان فرهيخته خود خواهد بود؟؟ آيا مي تواند مباحث، مشكلات و خواسته هاي تخصصي فرهيختگان حوزه هاي متعدد را متوجه و بعد تجزيه، تحليل و رفع مشكل نمايد؟؟؟؟

فارغ از مخاطبين خاص اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي، فكر مي كنيد شخصي كه يكشبه و بدون هيج آموزشي به عنوان مديركل نصب شده چقدر وقت لازم دارد كه فضا، محيط كار و چگونگي مكاتبات اداري؛ وظايف، قوانين و مقررات اداره تحت مديريت خود را به صورت تجربي و در طول كار بياموزد و در كنار يادگيري مقررات چقدر زمان مي خواهد كه گروهاي غير رسمي، مخالفين و كارشناسان خبره اي كه هركدام در حوزه خود مدعي هستند را شناخته و سپس با خود همراه و همدل كند؟ آيا اين مدير تا پايان دوره 3 الي 4 ساله مديريت خود اين شناخت اوليه را (كه يك مدير صف حداقل در مدت 1 الي 2 دهه به دست خواهد آورد) كسب خواهد كرد؟ و آيا فرصت اين را خواهد داشت كه كارهاي مديران گذشته و قبل از خود را كه اصلاً در مورد آن شناخت ندارد تجزيه و تحليل كرده و بر اساس آنها براي آينده برنامه ريزي كند؟؟ به نظر شما خواننده محترم اين مطلب اينچنين مديري براي انجام اينكارها و تبديل شدن به يك مدير فرهنگي چند سال نياز دارد كه به همه شاخصه هاي لازم براي يك مدير فرهنگي دست يابد؟تجربه نشان داده كه اينگونه مديران نه استعداد يادگيري و نه وقت اينهمه كار را دارند، زيرا فرهنگ و هنر چيزي صد درصد اكتسابي نبوده و بايد ذاتاً علقه و استعداد فراگيري آنرا داشته باشي وگرنه از آن متنفر و يا حداقل بي تفاوت خواهي شد.

البته بايد در نظر داشت اينگونه مديران كه بدون شايستگي مسئوليت به عهده مي گيرند بر اساس ذهنيتهاي قبلي از آن اداره كل دست به آزمون و خطا زده و در ابتدا به انتصاب اقوام، آشنايان و معتمدين خود در پستهاي حساس به منظور كمك گرفتن از توانايي آنها اقدام كرده و اگر منتصبين نيز اشخاص بي هنري مثل خودشان باشند محتاج مشاوران مي شوند كه در اين زمينه بعضاً غرور اجازه استفاده از كارشناسان زبده اداره ارشاد را به آنها نمي دهد لذا از افراد دون پايه درون سازماني و يا برون سازماني كه بدتر از خود ايشان اتفاقي در فرهنگ و هنر افتاده  و صرفاً به عنوان كار اداري نه عشق و علاقه به آن نگاه مي كنند براي مشاوره بهره مي برند و اين مشاوران فرصت طلب عنان و اختيار اينگونه مديران را به دست گرفته و منويات خود را به اجرا در مي آورند.

حكايت تعدادي از مديران كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استانها به قرار فوق بوده كه اميدواريم درگذشته در استان كرمانشاه منصوب نشده و يا در آينده نيايند، اما به هر حال بعد از گذشت 34 سال از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در ايران، تثبيت شايسته سالاري در جامعه و آزمون خطاي فراوان در عرصه مديريت ديگر انتظار بيجايي نيست كه اهالي فرهنگ و هنر از مسئولين ستادي بخواهند و فرياد بزنند كه فرهنگ و هنر استانها را به دست نااهلان و نامحرماني كه به سفارش اين و آن دنبال مديريت هستند ندهيد، ديگر زمان آزمون و خطا بس است، فرهنگ را به اهلش سپرده و به فرهنگ باوران اعتماد كنيد، از ورود غيرمتخصصين، باندبازها و سياست بازها، اقوام و آشنايان بي استعداد و بي هنر مديران به حوزه فرهنگ جلو گيري كرده و ما را به خودمان واگذاريد، مطمئن باشيد محرم تر از اهل فرهنگ براي اهاليش نيست.

در پايان لازم مي دانم از متوليان ارشد استان خواهش نمائيم در دولت تدبير واميد با دقت بيشتر و مشورت با اهلش مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان كرمانشاه را انتخاب نماييد تا فردا روزي زانوي غم بغل نكنيم كه اين شخص از كجا آمد و چه بر سرفرهنگ و هنر استان توسط بي هنران آورده شد....، لذا به نظر مي رسد بهترين فرد براي مديركلي فرهنگ و ارشاد اسلامي استان يا بايد از بدنه همان اداره كه سابقه كار صفي و ستادي دارد باشد و يا از اهالي شايسته  فرهنگ، هنر و امتحان پس داده مرتبط با ارشاد؛ نه مديران سفارشي و بي ذوق و بي هنر و .........  

لازم مي دانم متذكر شوم كه در اين مطلب اسمي از شخص حقيقي يا حقوقي نبرده و منظورم فرد معيني از مديران گذشته و حال حاضر ارشاد نيست و فقط فرضياتم را براي آينده نوشتم، هرچند كه دوست داشتم ظرفيت مديران و اشخاص آنقدر بالا مي رفت كه مطلبم را واضح و با مصداق مشخص مي نوشتم تا بتوانيم در فضايي كاملاً علمي و منصفانه به نقد يكديگر بپردازيم؛ به اميد آن روز كه به خاطر كسب روزي و مشكلات خانواده دچار خودسانسوري و قايم كردن قلمها در پستوي ذهنمان نشويم.